سرگذشت و منشاء ماه
در زمینه ی منشاء و پیدایش ماه پندارهای بسیاری موجود است. نسبت میان اندازه های ماه و زمین در مقایسه با اندازه ی دیگر سیارات و اقمارشان آنقدر بزرگ است که تصور دو قلو بودن سیاره ی زمین را مطرح ساخته و بجای اینکه ماه را قمری برای زمین بشمار آورند، آن را همزادی برای سیاره مسکونی ما محسوب داشته اند.
بطور کلی فرضیاتی که در زمینه ی منشا و پیدایش ماه ارائه شده به سه گروه؛ جدایش Fission ربایش Capture و همزادش Binary Accretion تقسیم می گردند.
فرضیه ی جدایش نخستین بار بوسیله ی جی. اچ داروین ارائه شد براساس این پندار، زمین و ماه در آغاز توده ی یک پارچه چرخنده ای بوده اند که سرعت چرخش آن را نخست به شکل گلابی در آورده و سپس به شکل دمبل دگرگون ساخته و سرانجام با پاره شدن گلوگاه دَمبل ،بخشی از آن جدا گردیده و جرم مستقلی را به نام ماه پدید آورده است. امروزه این نظر با تمام ظواهر پذیرنده اش به دلیل مسائل زیادی که از جنبه ریاضی مطرح می سازد، مردود شناخته شده و طرفداری ندارد.
فرضیه جدایش ماه
فرضیه ی ربایش که هوادارن بیشتری به گرد خویش جمع آورده، بر این پایه است که ماه در آغاز سیاره مستقلی بوده که نزدیکی زیاد آن با زمین، به کام زمینش کشانده و آنچنان گرفتارش ساخته که دیگر رهایی از آن میسر نگردیده است. با وجودی که این پندار پرسش های چندانی را مطرح نمی سازد، ولی به دلیل فرضیات فراوانی که به همراه دارد. به عنوان یک پندار رزرو انتخاب گردیده است و سرانجام به موجب سومین نظریه، ماه و زمین؛ هماهنگ و همزمان با دیگر سیارات منظومه ی خورشیدی در کنار هم زاده شده اند و به دلیل نزدیکی به هم تحت تأثیر جاذبه متقابل قرار گرفته و ارتباط گرانشی پیدا کرده اند. نظریه مزبور را اینگونه نیز می توان بیان داشت که مواد متشکله ماه در آغاز به صورت حلقه ای پیرامون زمین قرار داشته و از اجتماع و انبوهش آنها ماه امروزی پدیده آمده است.
باوجودی که در حال حاضر تصمیم گیری دراین زمینه که میان این دو نظریه کدام صحیح تر است؟ کار مشکلی است، اما مسلم این است که زمین و ماه از مواد کاملاً مشابهی ساخته شده اند و در آن هیچ تردیدی نیست.