سکونتگاه مایاها و چرا سال 2012 میلادی این قدر مهم است ؟
در سال 1839 میلادی فردی کنجکاو به نام "جان ل.استیفنس"(2) که در زمان خود از معدود افرادی به شمار میرفت که در مورد شهرهای متروک مایاها خوانده بود ، به همراه دوست خود "فردریک کتروود"(3)با سفر به جنگلهای انبوه دهکده "کوپن"(4) واقع در هندوراس و در نزدیکی مرز گواتمالا ، با تحمل رنج و سختی بسیار موفق به کشف دوباره شهر های افسانه ای این قوم از زمان یورش اسپانیایی ها به آمریکای مرکزی شد . همزمان با انتشار سفرنامه استیفنس و آگاهی عموم از وجود تمدنی در خشان در اعماق جنگلهای آمریکای مرکزی ، طرح سوالات پیرامون منشا آن آغاز شد ، چرا که هیچ کس تصور نمی کرد بومیانی که پیشرفته ترین سلاحشان در مقابل مهاجمان غربی تبرزین بود ، دارای نیاکانی متمدن آن هم همتراز و حتی پیشرفته تر از پدران خود آنها باشند.
سکونتگاه های اصلی مایا شامل نواحی جنوبی مکزیک ، گواتمالا ، و قسمتهایی از کاستاریکا و هندوراس بوده است.اغلب مردم از طریق کشاورزی و بازرگانی امرار معاش می کردند . سیب زمینی آووکادو و نوعی سیب زمینی شیرین محصولات عمده کشاورزی آنها را تشکیل می داد ، ولی غذای اصلی آنها ذرت وحشی بود که به آن ذرت مقدس هم می گفتند .
مایاها دارای رسومی عجیب و در پاره ای موارد دردناک بودند . آنها جمجمه فرزندان خود را در دوران شیر خوارگی با بستن آن در میان دو قطعه چوب ، تخت و هموار می کردند ، ونیز با قرار دادن گلوله ای از موم میان دو چشم خود ، آنها را از ظاهر طبیعی خارج یا اصطلاحا چپ می کردند . آنان همچنین با گذاشتن پارچه های داغ بر روی صورت ، از رشد ریش خود جلوگیری به عمل می آوردند . کاهنان مایا ، در مواقع خشکسالی کودکان ومردان جوان را قربانی خدای باران می کردند . این نگون بختان به طور زنده ، ویا گاهی با بدن های تکه تکه شده ، به درون چاهی پر از آب به عمق بیست و چهار متر پرتاب می شدند تا بلکه رضایت این ایزد غضب آلود جلب شده و دگر باره باران بر زمین های تشنه قوم ببارد.