احتمالا با نزدیک شدن به سال 2012 و نیز اکران فیلم پرهزینه ای به همین نام ساخته "رولند امریخ"(1)، که روایتگر نابودی دنیا  و به عبارتی نابودی تمدن بشری در این سال بر اساس پیشگویی های قوم مایا است ، باعث شده که شما هم این روزها نام این قوم باستانی را زیاد بشنوید . تا به حال اقوام و افراد زیادی اقدام به پیشگویی و ارائه حدس و گمان پیرامون زمان انهدام تمدن بشری کرده اند . اما به راستی چرا پیشگویی این قوم تا این حد نقل محافل علمی جهان شده و حتی توجه شکاک ترین و بدبین ترین دانشمندان را به خود جلب کرده است؟ شاید با آشنایی بیشتر با مایاها ، بتوان به این پرسش پاسخ داد

سکونت گاه مایاها

در سال 1839 میلادی فردی کنجکاو به نام "جان ل.استیفنس"(2) که در زمان خود از معدود افرادی به شمار میرفت که در مورد شهرهای متروک مایاها خوانده بود ، به همراه دوست خود "فردریک کتروود"(3)با سفر به جنگلهای انبوه دهکده "کوپن"(4) واقع در هندوراس و در نزدیکی مرز گواتمالا ، با تحمل رنج و سختی بسیار موفق به کشف دوباره شهر های افسانه ای این قوم از زمان یورش اسپانیایی ها به آمریکای مرکزی شد . همزمان با انتشار سفرنامه استیفنس  و آگاهی عموم از وجود تمدنی در خشان در اعماق جنگلهای آمریکای مرکزی ، طرح سوالات پیرامون منشا آن آغاز شد ، چرا که هیچ کس تصور نمی کرد بومیانی که پیشرفته ترین سلاحشان در مقابل مهاجمان  غربی تبرزین بود ، دارای نیاکانی متمدن آن هم همتراز و حتی پیشرفته تر از پدران خود آنها باشند.

سکونتگاه های اصلی مایا شامل نواحی جنوبی مکزیک ، گواتمالا ، و قسمتهایی از کاستاریکا و هندوراس بوده است.اغلب مردم از طریق کشاورزی و بازرگانی امرار معاش می کردند . سیب زمینی آووکادو و نوعی سیب زمینی شیرین محصولات عمده کشاورزی آنها را تشکیل می داد ، ولی غذای اصلی آنها ذرت وحشی بود که به آن ذرت مقدس هم می گفتند .

مایاها دارای رسومی عجیب و در پاره ای موارد دردناک بودند . آنها جمجمه فرزندان خود را در دوران شیر خوارگی با بستن آن در میان دو قطعه چوب ، تخت و هموار می کردند ، ونیز با قرار دادن گلوله ای از موم میان دو چشم خود ، آنها را از ظاهر طبیعی خارج یا اصطلاحا چپ می کردند . آنان همچنین با گذاشتن پارچه های داغ بر روی صورت ، از رشد ریش خود جلوگیری به عمل می آوردند . کاهنان مایا ، در مواقع خشکسالی کودکان ومردان جوان را قربانی خدای باران می کردند . این نگون بختان به طور زنده ، ویا گاهی با بدن های تکه تکه شده ، به درون چاهی پر از آب به عمق بیست و چهار متر پرتاب می شدند تا بلکه رضایت این ایزد غضب آلود جلب شده و دگر باره باران بر زمین های تشنه قوم ببارد.